معنی فارسی squamotemporal
B2خطی که استخوانهای اسکواموس و تمپورال را به هم متصل میکند.
The suture that connects the squamous and temporal bones.
- NOUN
example
معنی(example):
دوخت اسکواموتمپورال استخوانهای اسکواموس و تمپورال را به هم متصل میکند.
مثال:
The squamotemporal suture connects the squamous and temporal bones.
معنی(example):
دانش درباره دوخت اسکواموتمپورال برای جراحات سر حیاتی است.
مثال:
Knowledge of the squamotemporal suture is crucial for head injuries.
معنی فارسی کلمه squamotemporal
:
خطی که استخوانهای اسکواموس و تمپورال را به هم متصل میکند.