معنی فارسی squatment
B1عمل نشستن به صورت قوزی یا با زانوها خم شده، خصوصاً در ورزش.
The act of squatting, particularly in the context of physical exercise.
- NOUN
example
معنی(example):
نشستن او در حین ورزش تعادلش را بهبود بخشید.
مثال:
His squatment while exercising improved his balance.
معنی(example):
نشستن درست برای تمرینات مؤثر ضروری است.
مثال:
A proper squatment is essential for effective workouts.
معنی فارسی کلمه squatment
:
عمل نشستن به صورت قوزی یا با زانوها خم شده، خصوصاً در ورزش.