معنی فارسی squeakingly

B1

به شیوه‌ای که جیرجیر می‌کند.

In a manner that produces a squeaking sound.

example
معنی(example):

این اسباب‌بازی زمانی که فشار داده می‌شد، به طور جیرجیرکنان حرکت می‌کرد.

مثال:

The toy moved squeakingly when pressed.

معنی(example):

او به سمت پله‌ها به طور جیرجیرکنان نزدیک شد و از سر و صدا آگاه بود.

مثال:

She approached the stairs squeakingly aware of the noise.

معنی فارسی کلمه squeakingly

: معنی squeakingly به فارسی

به شیوه‌ای که جیرجیر می‌کند.