معنی فارسی squillid
B1موارد یا اشیاءی که به شدت آمیزهای و یا غیر معمولند.
An adjective that describes something that is strange or out of the ordinary.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او کتاب اسکوئیلید را از قفسه برداشت.
مثال:
He grabbed the squillid book from the shelf.
معنی(example):
دفتر پروژه اسکوئیلید پر از ایدهها بود.
مثال:
The squillid project notebook was filled with ideas.
معنی فارسی کلمه squillid
:
موارد یا اشیاءی که به شدت آمیزهای و یا غیر معمولند.