معنی فارسی squinnied
B1به معنای دامن زدن به بازی یا شادابی در یک محیط است.
Past tense of squinny, indicating joyful playfulness.
- verb
verb
معنی(verb):
To squint.
example
معنی(example):
دانشآموزان در اطراف زمین بازی سکینی کردند.
مثال:
The students squinnied around the playground.
معنی(example):
آنها با شادی سکینی کردند و خندیدند.
مثال:
They squinnied and laughed joyfully.
معنی فارسی کلمه squinnied
:
به معنای دامن زدن به بازی یا شادابی در یک محیط است.