معنی فارسی squinny

B1

نگاه نامتعارف و کنجکاو که به نوعی تعجب و تردید را نشان می‌دهد.

A squinty or narrowed eye expression indicative of curiosity or suspicion.

verb
معنی(verb):

To squint.

example
معنی(example):

او وقتی حیوان عجیب را دید، نگاهی کنجکاو داشت.

مثال:

She had a squinny look when she saw the strange animal.

معنی(example):

تعبیر کنجکاو او همه را خنداند.

مثال:

His squinny expression made everyone laugh.

معنی فارسی کلمه squinny

: معنی squinny به فارسی

نگاه نامتعارف و کنجکاو که به نوعی تعجب و تردید را نشان می‌دهد.