معنی فارسی squirrelish

B2

داشتن ویژگی‌های سنجاب، به عنوان نشانه‌ای از شادی یا انرژی.

Exhibiting qualities similar to a squirrel, often implying cheerfulness or energy.

example
معنی(example):

شیطنت‌های سنجاب‌گونه او باعث شد که مرکز توجه جشن باشد.

مثال:

His squirrelish antics made him the life of the party.

معنی(example):

او روشی سنجاب‌گونه در روایت داستان‌ها داشت که همه را مجذوب خود کرد.

مثال:

She had a squirrelish way of telling stories that captivated everyone.

معنی فارسی کلمه squirrelish

: معنی squirrelish به فارسی

داشتن ویژگی‌های سنجاب، به عنوان نشانه‌ای از شادی یا انرژی.