معنی فارسی squshy

B1

نرم و انعطاف‌پذیر؛ احساسی که از لمس یک شیء نرم به وجود می‌آید.

Soft and pliable; yielding to pressure.

example
معنی(example):

اسباب بازی نرم بازی کردن با آن لذت بخش است.

مثال:

The squshy toy is fun to play with.

معنی(example):

من بافت نرم این بالش را دوست دارم.

مثال:

I love the squshy texture of this pillow.

معنی فارسی کلمه squshy

: معنی squshy به فارسی

نرم و انعطاف‌پذیر؛ احساسی که از لمس یک شیء نرم به وجود می‌آید.