معنی فارسی sro

B1

بهبود دادن یا درست کردن شرایط یا حال کسی، به ویژه زمانی که افسرده یا ناراحت است.

To cheer someone up or improve their mood.

example
معنی(example):

او احساس غمگینی می‌کرد، بنابراین دوستش می‌خواست حال او را بهتر کند.

مثال:

She was feeling very sad, so her friend wanted to sro her mood.

معنی(example):

برای درست کردن اوضاع، آنها تصمیم گرفتند که وضعیت را بهتر کنند.

مثال:

To make things right again, they decided to sro the situation.

معنی فارسی کلمه sro

: معنی sro به فارسی

بهبود دادن یا درست کردن شرایط یا حال کسی، به ویژه زمانی که افسرده یا ناراحت است.