معنی فارسی stabilised
B1تثبیت شده، اشاره به این که وضعیتی حالا در یک حالت ثابت قرار دارد.
Past tense of stabilise; to have made steady or secure.
- verb
verb
معنی(verb):
To make stable.
مثال:
Jody stabilized the table by putting a book under the short leg.
معنی(verb):
To become stable.
مثال:
The country will stabilize after the next election ends.
example
معنی(example):
دارو وضعیت او را به طور قابل توجهی تثبیت کرده است.
مثال:
The medication has stabilised her condition significantly.
معنی(example):
پس از چند ماه، سیستم تثبیت شد و به طور مؤثری کار کرد.
مثال:
After several months, the system stabilised and worked efficiently.
معنی فارسی کلمه stabilised
:
تثبیت شده، اشاره به این که وضعیتی حالا در یک حالت ثابت قرار دارد.
