معنی فارسی stably

B1

به طور پایدار، بدون نوسان یا حرکت ناگهانی.

In a steady or stable manner.

adverb
معنی(adverb):

In a stable manner.

example
معنی(example):

این خودرو به شکل پایدار بر روی زمین ناهموار حرکت می‌کند.

مثال:

The car runs stably over rough terrain.

معنی(example):

او می‌تواند به شکل پایدار بر روی یک پا تعادل برقرار کند.

مثال:

He can stably balance on one foot.

معنی فارسی کلمه stably

: معنی stably به فارسی

به طور پایدار، بدون نوسان یا حرکت ناگهانی.