معنی فارسی stagedom
B1دنیای صحنه و اجرا، به ویژه در هنرهای نمایشی.
The state or condition of being a stage performer.
- NOUN
example
معنی(example):
پس از سالها تلاش، او به دنیای صحنه دست یافت.
مثال:
She achieved stagedom after years of hard work.
معنی(example):
دنیای صحنه معمولاً توسط بسیاری از هنرمندان جوان جستجو میشود.
مثال:
Stagedom is often sought after by many aspiring performers.
معنی فارسی کلمه stagedom
:
دنیای صحنه و اجرا، به ویژه در هنرهای نمایشی.