معنی فارسی stammel
B1استامبل، لکنت زبان کردن و تردید کردن در صحبت کردن را توصیف میکند.
To speak with hesitation or difficulty, often due to nervousness.
- VERB
example
معنی(example):
زمانی که Nervous است، تمایل دارد که کلماتش را لکنت بزند.
مثال:
When nervous, he tends to stammel his words.
معنی(example):
او سعی کرد در ارائهاش لکنت نداشته باشد.
مثال:
She tried not to stammel during her presentation.
معنی فارسی کلمه stammel
:
استامبل، لکنت زبان کردن و تردید کردن در صحبت کردن را توصیف میکند.