معنی فارسی stanchioning

B1

عمل ایجاد یا نصب استنچرها به منظور جلوگیری از حوادث و حفظ نظم در مکان‌های شلوغ.

The process of setting up stanchions to manage crowds and ensure safety.

example
معنی(example):

استنچون کردن جمعیت به تضمین امنیت همه کمک کرد.

مثال:

The stanchioning of the crowd helped ensure everyone's safety.

معنی(example):

استنچون کردن صحیح در رویدادهای بزرگ بسیار مهم است.

مثال:

Proper stanchioning is crucial at large events.

معنی فارسی کلمه stanchioning

: معنی stanchioning به فارسی

عمل ایجاد یا نصب استنچرها به منظور جلوگیری از حوادث و حفظ نظم در مکان‌های شلوغ.