معنی فارسی stand one's ground
B2بر سر مواضع خود ایستادن، در برابر فشار دیگران مقاومت کردن.
To maintain one's position or beliefs when challenged.
- verb
verb
معنی(verb):
To hold a position in battle.
معنی(verb):
To maintain or stick by an opinion or position; to remain resolute in the face of opposition.
مثال:
They expect their opponents to stand their ground on the issue.
example
معنی(example):
او در طول بحث بر سر مواضع خود ایستادگی کرد.
مثال:
She stood her ground during the argument.
معنی(example):
ایستادگی بر سر مواضع خود زمانی که به چیزی اعتقاد دارید اهمیت دارد.
مثال:
It's important to stand your ground when you believe in something.
معنی فارسی کلمه stand one's ground
:بر سر مواضع خود ایستادن، در برابر فشار دیگران مقاومت کردن.
