معنی فارسی standpost
A2پایهای که برای نشانگذاری مرز یا نقطهای خاص استفاده میشود.
A post or stand used to mark a position or boundary.
- NOUN
example
معنی(example):
پایه ایستاده نشانه واضحی از مرز بین املاک بود.
مثال:
The standpost was a clear indicator of the boundary between the properties.
معنی(example):
او یک پایه ایستاده قرار داد تا لبه باغ خود را مشخص کند.
مثال:
He placed a standpost to mark the edge of his garden.
معنی فارسی کلمه standpost
:
پایهای که برای نشانگذاری مرز یا نقطهای خاص استفاده میشود.