معنی فارسی staned
B1استن کردن، عملية نرم کردن یا آماده سازی سطح برای رنگ یا لاک.
To prepare a surface by scraping or smoothing it before applying paint or varnish.
- VERB
example
معنی(example):
او در را قبل از رنگ زدن استن کرد.
مثال:
He staned the door before painting it.
معنی(example):
چوب خوب استن شد و نرم شد.
مثال:
The wood staned well, making it smooth.
معنی فارسی کلمه staned
:
استن کردن، عملية نرم کردن یا آماده سازی سطح برای رنگ یا لاک.