معنی فارسی staning

B1

استانی، اشاره به وضعیتی یا اثر خاص که به الگویی یا فرمی اشاره دارد.

Referring to a specific effect or pattern that can be observed.

example
معنی(example):

من یک اثر استانی را در نحوه خشک شدن رنگ مشاهده کردم.

مثال:

I noticed a staning effect in the way the paint dried.

معنی(example):

استانی تصویر، جذابیت بصری آن را افزایش داد.

مثال:

The staning of the image enhanced its visual appeal.

معنی فارسی کلمه staning

: معنی staning به فارسی

استانی، اشاره به وضعیتی یا اثر خاص که به الگویی یا فرمی اشاره دارد.