معنی فارسی starchedly
B1به طور خشک و بیاحساس، معمولاً به رفتار یا طرز صحبت اشاره دارد.
In a manner that is stiff or formal, often lacking warmth or emotion.
- ADVERB
example
معنی(example):
او در جلسه رسمی با لحنی خشک صحبت کرد.
مثال:
He spoke starchedly during the formal meeting.
معنی(example):
لباسها به طور خشک اتو شده بودند تا مرتب به نظر برسند.
مثال:
The clothing was starchedly pressed to look sharp.
معنی فارسی کلمه starchedly
:
به طور خشک و بیاحساس، معمولاً به رفتار یا طرز صحبت اشاره دارد.