معنی فارسی starching

B1

نشاسته کردن، فرآیند اضافه کردن نشاسته به پارچه‌ها برای بهبود ظاهر و جلوگیری از چروک شدن آنها.

The process of applying starch to fabric to enhance its appearance and reduce wrinkling.

verb
معنی(verb):

To apply or treat with laundry starch, to create a hard, smooth surface.

مثال:

She starched her blouses.

example
معنی(example):

نشاسته کردن لباس‌ها به آنها کمک می‌کند که تیز و مرتب به نظر برسند.

مثال:

Starching clothes helps them look crisp and neat.

معنی(example):

او از نشاسته کردن دستمال‌های سفره‌اش قبل از یک شام ویژه لذت می‌برد.

مثال:

She enjoys starching her table linens before a special dinner.

معنی فارسی کلمه starching

: معنی starching به فارسی

نشاسته کردن، فرآیند اضافه کردن نشاسته به پارچه‌ها برای بهبود ظاهر و جلوگیری از چروک شدن آنها.