معنی فارسی stare-someone-in-the-face

B1

به طور مستقیم و بدون ترس به کسی نگاه کردن، معمولاً در شرایطی که نشان دهندهٔ قدرت یا اعتماد به نفس است.

To confront someone directly and without fear, often during a challenging situation.

example
معنی(example):

او در حین جر و بحث به او در چهره خیره شد.

مثال:

She stared him in the face during the argument.

معنی(example):

او مجبور بود با ترس‌هایش رو به رو شود تا بر آنها غلبه کند.

مثال:

He had to stare his fears in the face to overcome them.

معنی فارسی کلمه stare-someone-in-the-face

: معنی stare-someone-in-the-face به فارسی

به طور مستقیم و بدون ترس به کسی نگاه کردن، معمولاً در شرایطی که نشان دهندهٔ قدرت یا اعتماد به نفس است.