معنی فارسی start something

B1

وقتی شما تصمیم می‌گیرید یک فعالیت یا پروژه جدید را آغاز کنید.

To initiate a new activity, project, or endeavor.

example
معنی(example):

او می‌خواهد چیزی جدید و هیجان‌انگیز را شروع کند.

مثال:

She wants to start something new and exciting.

معنی(example):

این زمان خوبی است تا چیزی را شروع کنی که به آن علاقه‌داری.

مثال:

It's a good time to start something that you are passionate about.

معنی فارسی کلمه start something

: معنی start something به فارسی

وقتی شما تصمیم می‌گیرید یک فعالیت یا پروژه جدید را آغاز کنید.