معنی فارسی startlingly
B2به شیوهای که باعث تعجب یا حیرت میشود.
In a surprising or shocking manner.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
In a startling manner; surprisingly; shockingly.
example
معنی(example):
گزارش به طرز شگفتانگیزی دقیق بود.
مثال:
The report was startlingly accurate.
معنی(example):
او سخنرانیاش را به طرز شگفتانگیزی خوب ارائه داد.
مثال:
She delivered her speech startlingly well.
معنی فارسی کلمه startlingly
:
به شیوهای که باعث تعجب یا حیرت میشود.
