معنی فارسی statesboy
B1پسر دیپلمات یا فردی که در سیاست و دیپلماسی فعالیت دارد و به رشد و پیشرفت جامعهاش کمک میکند.
A young person involved in the political or diplomatic field.
- NOUN
example
معنی(example):
پسر دیپلمات در جامعهاش به شدت مورد احترام بود.
مثال:
The statesboy was well-respected in his community.
معنی(example):
به عنوان یک پسر دیپلمات، او یاد گرفت که چگونه مذاکرات پیچیده را مدیریت کند.
مثال:
As a statesboy, he learned to handle complex negotiations.
معنی فارسی کلمه statesboy
:
پسر دیپلمات یا فردی که در سیاست و دیپلماسی فعالیت دارد و به رشد و پیشرفت جامعهاش کمک میکند.