معنی فارسی statesmanly
B2ویژگیها و رفتارهای مرتبط با دولتمردی، نشاندهنده قدرت و شایستگی رهبری.
Characteristics suitable for a statesman, showing dignity and responsibility.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او خود را به طور دولتمردانهای رفتار کرد.
مثال:
He conducted himself in a statesmanly manner.
معنی(example):
کیفیتهای دولتمردانه او را به یک رهبر بزرگ تبدیل کرد.
مثال:
Her statesmanly qualities made her a great leader.
معنی فارسی کلمه statesmanly
:
ویژگیها و رفتارهای مرتبط با دولتمردی، نشاندهنده قدرت و شایستگی رهبری.