معنی فارسی statesmanship
C2هنر یا مهارت در اداره امور دولتی و سیاسی با توجه به عمومی و منافع کشور.
The art or skill of managing political affairs and governance wisely and effectively.
- noun
noun
معنی(noun):
The craft or skill of being a statesman, of leading a government well.
example
معنی(example):
رهبری مؤثر نیاز به قضاوت خوب و صداقت دارد.
مثال:
Effective statesmanship requires good judgment and integrity.
معنی(example):
رهبری او در طول مذاکرات صلح به رسمیت شناخته شد.
مثال:
His statesmanship was recognized during the peace talks.
معنی فارسی کلمه statesmanship
:
هنر یا مهارت در اداره امور دولتی و سیاسی با توجه به عمومی و منافع کشور.
