معنی فارسی steeringly
B1به طور رهبری، به شکلی که هدایت کننده یا دلسوز باشد.
In a manner that guides or directs towards a positive outcome.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور رهبری صحبت کرد تا بحث را به سمت مثبت هدایت کند.
مثال:
He spoke steeringly to guide the discussion in a positive direction.
معنی(example):
او پروژه چالشبرانگیز را با مهارت عالی مدیریت کرد.
مثال:
She handled the steeringly challenging project with great skill.
معنی فارسی کلمه steeringly
:
به طور رهبری، به شکلی که هدایت کننده یا دلسوز باشد.