معنی فارسی step-
B1به شیوهای که هر قسمت به صورت جداگانه و مرحلهای توضیح داده شود.
Describes a method or instruction that is divided into individual stages or steps.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
دستورالعملهای مرحله به مرحله آسان بودند.
مثال:
The step-by-step instructions were easy to follow.
معنی(example):
او فرآیند را به شیوه ای مرحله به مرحله توضیح داد.
مثال:
She explained the process in a step-by-step manner.
معنی فارسی کلمه step-
:
به شیوهای که هر قسمت به صورت جداگانه و مرحلهای توضیح داده شود.