معنی فارسی stereochromically
B2به معنای استفاده از تکنیکهایی که رنگها را به شیوهای ترکیب میکنند که حس عمق و ابعاد به وجود آید.
In a way that enhances depth through color manipulation.
- ADVERB
example
معنی(example):
نقاشی به صورت استریوکروماتیک ایجاد شده است و به تعادل رنگها تأکید دارد.
مثال:
The painting was created stereochromically, emphasizing the interplay of colors.
معنی(example):
هنرمند به طور استریوکروماتیک نور را تغییر داد تا اثرات پویا ایجاد کند.
مثال:
The artist manipulated light stereochromically for dynamic effects.
معنی فارسی کلمه stereochromically
:
به معنای استفاده از تکنیکهایی که رنگها را به شیوهای ترکیب میکنند که حس عمق و ابعاد به وجود آید.