معنی فارسی stiffish
B1حالت نیمهسخت یا غیر منعطف را توصیف میکند.
Somewhat stiff or rigid but not completely so.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
بعد از تمرین، عضلاتم حس سفتی داشتند.
مثال:
After the workout, my muscles felt stiffish.
معنی(example):
چرم قدیمی کمی سفت بود اما هنوز قابل استفاده بود.
مثال:
The old leather was a bit stiffish but still usable.
معنی فارسی کلمه stiffish
:
حالت نیمهسخت یا غیر منعطف را توصیف میکند.