معنی فارسی stiffy
B1 /ˈstɪfi/سفتی به حالتی اطلاق می‌شود که در آن بافت یا ماده با از دست دادن انعطاف‌پذیری، سخت و محکم می‌شود.
A state of being stiff or rigid.
- noun
noun
معنی(noun):
An erection of the penis.
معنی(noun):
A computer floppy disk of the kind supplied in a stiff plastic outer shell.
مثال:
Never leave home without a spare stiffy disc in your bag.
معنی(noun):
An extended magazine of a gun.
example
معنی(example):
پارچه پس از شستن سفت شد.
مثال:
The fabric became stiffy after washing it.
معنی(example):
او بعد از تمرین احساس سفتی در عضلاتش کرد.
مثال:
He felt a stiffy sensation in his muscles after the workout.
معنی فارسی کلمه stiffy
:
سفتی به حالتی اطلاق می‌شود که در آن بافت یا ماده با از دست دادن انعطاف‌پذیری، سخت و محکم می‌شود.
