معنی فارسی stiltifying

B1

فرایند یا حالت ایجاد ناپایداری در یک سیستم یا ساختار.

Causing to be become stilty; imposing instability or awkwardness.

example
معنی(example):

سیاست‌های ناپایدار مشکلاتی برای کسب و کارهای محلی ایجاد کرد.

مثال:

The stiltifying policies created difficulties for local businesses.

معنی(example):

او محیط ناپایدار را برای کار خلاقانه چالش‌برانگیز یافت.

مثال:

She found the stiltifying environment challenging for creative work.

معنی فارسی کلمه stiltifying

: معنی stiltifying به فارسی

فرایند یا حالت ایجاد ناپایداری در یک سیستم یا ساختار.