معنی فارسی stodging

B1

عملی که به طور خسته‌کننده و بدون تغییر در پیش می‌رود.

The act of proceeding in a dull and uninteresting manner.

example
معنی(example):

به طور خسته‌کننده‌ای در زندگی می‌گذرانید و فرصت‌های زیادی را از دست داد.

مثال:

Stodging through life, he missed many opportunities.

معنی(example):

او به جای امتحان کردن چیز جدیدی، به روش خسته‌کننده‌ای پیش رفت.

مثال:

He kept stodging instead of trying something new.

معنی فارسی کلمه stodging

: معنی stodging به فارسی

عملی که به طور خسته‌کننده و بدون تغییر در پیش می‌رود.