معنی فارسی stomachicness

B1

حالتی که به مسائل معده مربوط باشد یا بر آن تأثیر بگذارد.

The quality of being related to the stomach.

example
معنی(example):

معده‌ای بودن غذا بعد از وعده غذایی مشخص بود.

مثال:

The stomachicness of the food was evident after the meal.

معنی(example):

برخی از گیاهان به خاطر طبیعت معده‌ای‌شان شناخته شده‌اند و به هضم کمک می‌کنند.

مثال:

Some herbs are known for their stomachicness, aiding digestion.

معنی فارسی کلمه stomachicness

: معنی stomachicness به فارسی

حالتی که به مسائل معده مربوط باشد یا بر آن تأثیر بگذارد.