معنی فارسی stoppably

B1

به معنای اینکه کاری به طور مؤثر و قابل توقف انجام شود.

In a manner that allows for stopping or halting.

example
معنی(example):

ماشین می‌تواند به طور قابل توقف توسط راننده متوقف شود.

مثال:

The car can be stopped stoppably by the driver.

معنی(example):

او به طور قابل توقف راه می‌رفت و سعی می‌کرد از هر مانعی دوری کند.

مثال:

She walked stoppably, making sure to avoid any obstacles.

معنی فارسی کلمه stoppably

: معنی stoppably به فارسی

به معنای اینکه کاری به طور مؤثر و قابل توقف انجام شود.