معنی فارسی storesman
B1انباردار، فردی که مسئول نظارت و مدیریت موجودی کالاها است.
A person who manages a store's inventory and supplies.
- NOUN
example
معنی(example):
انباردار موجودی جدید را روی قفسهها مرتب کرد.
مثال:
The storesman arranged the new inventory on the shelves.
معنی(example):
به عنوان انباردار، وظیفه او پیگیری منابع بود.
مثال:
As a storesman, his job was to track supplies.
معنی فارسی کلمه storesman
:
انباردار، فردی که مسئول نظارت و مدیریت موجودی کالاها است.