معنی فارسی stranglement
B1خفه کردن، فرایند یا عمل محدود کردن تنفس فرد بهواسطه فشار بر گردن.
The act of strangling or the condition of being strangled.
- NOUN
example
معنی(example):
خفه کردن میتواند باعث مشکلات جدی سلامتی شود.
مثال:
Stranglement can lead to serious health issues.
معنی(example):
تحقیقات بر روی پرونده خفه کردن سال گذشته متمرکز بود.
مثال:
The investigation focused on the stranglement case from last year.
معنی فارسی کلمه stranglement
:
خفه کردن، فرایند یا عمل محدود کردن تنفس فرد بهواسطه فشار بر گردن.