معنی فارسی stratigraphical

B2

استراتیگرافیک، نسبت به مطالعه عمیق لایه‌های زمین‌شناسی و تنوع آن‌ها.

Relating to the study of rock layers and layering; synonymous with stratigraphic.

example
معنی(example):

تحلیل استراتیگرافیک برای این حفاری باستان‌شناسی حیاتی بود.

مثال:

The stratigraphical analysis was crucial for this archaeological dig.

معنی(example):

ما از تکنیک‌های استراتیگرافیک برای تاریخ‌گذاری لایه‌های خاک استفاده کردیم.

مثال:

We used stratigraphical techniques to date the layers of soil.

معنی فارسی کلمه stratigraphical

: معنی stratigraphical به فارسی

استراتیگرافیک، نسبت به مطالعه عمیق لایه‌های زمین‌شناسی و تنوع آن‌ها.