معنی فارسی streakily

B1

به صورت خطی و ناهموار.

In a manner characterized by streaks or lines.

example
معنی(example):

رنگ به صورت خطی و ناهموار بر روی دیوار زده شد.

مثال:

The paint was applied streakily, leaving uneven patches.

معنی(example):

در غروب، آسمان به صورت ناهموار رنگ‌ها را نشان داد.

مثال:

The sky streakily displayed colors at sunset.

معنی فارسی کلمه streakily

: معنی streakily به فارسی

به صورت خطی و ناهموار.