معنی فارسی strengthily
B1به صورت با قدرت و تصمیم قوی.
In a strong or forceful manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به سمت هدفش با قدرت و قاطعیت قدم برداشت و از موانع هراسی نداشت.
مثال:
He walked strengthily towards his goal, undeterred by obstacles.
معنی(example):
تیم با قدرت بازی کرد و عزم را در هر حرکت نشان داد.
مثال:
The team played strengthily, showing determination in every move.
معنی فارسی کلمه strengthily
:
به صورت با قدرت و تصمیم قوی.