معنی فارسی stressfully

B1

به گونه‌ای که استرس و فشار روحی را نشان دهد.

In a manner that shows tension or anxiety

example
معنی(example):

او به دلیل مهلت تنگ به‌طرز پر استرسی تکلیف را انجام داد.

مثال:

She completed the assignment stressfully due to the tight deadline.

معنی(example):

او وقتی از برنامه‌های آینده‌اش پرسیده شد به‌طرز پر استرسی صحبت کرد.

مثال:

He spoke stressfully when asked about his future plans.

معنی فارسی کلمه stressfully

: معنی stressfully به فارسی

به گونه‌ای که استرس و فشار روحی را نشان دهد.