معنی فارسی strewment

B1

پراکندگی یا توزیع یک سری اشیا که به طور نامنظم یا تصادفی اتفاق افتاده است.

The act or process of scattering items or materials.

example
معنی(example):

پراکندگی اشیاء روی میز نسبتاً شلوغ بود.

مثال:

The strewment of items on the table was rather cluttered.

معنی(example):

پراکندگی در خارج از منزل ترکیبی از برگ‌ها و زباله‌ها بود.

مثال:

The strewment outside was a mix of leaves and debris.

معنی فارسی کلمه strewment

: معنی strewment به فارسی

پراکندگی یا توزیع یک سری اشیا که به طور نامنظم یا تصادفی اتفاق افتاده است.