معنی فارسی striation
B1خطوط یا نوارهایی که معمولاً بر روی سطوح پیدایش مییابند و اطلاعاتی درباره تاریخ زمینشناسی ارائه میدهند.
A linear mark or groove in a surface, often used in geological contexts.
- NOUN
example
معنی(example):
خطوط بر روی سطح سنگ نشاندهنده لایههای رسوبی است.
مثال:
The striation on the surface of the rock indicates layers of sediment.
معنی(example):
خطوط در اشکال زمینشناسی مختلف قابل مشاهده است.
مثال:
Striation can be observed in various geological formations.
معنی فارسی کلمه striation
:
خطوط یا نوارهایی که معمولاً بر روی سطوح پیدایش مییابند و اطلاعاتی درباره تاریخ زمینشناسی ارائه میدهند.