معنی فارسی stright

B1

صفتی که به چیزی که مستقیم و بدون انحراف است اشاره دارد.

An adjective describing something that is direct and without deviation.

example
معنی(example):

مسیر راست و آسان برای دنبال کردن بود.

مثال:

The path was stright and easy to follow.

معنی(example):

یک قاعده راست می‌تواند به حفظ انصاف کمک کند.

مثال:

A stright rule can help maintain fairness.

معنی فارسی کلمه stright

: معنی stright به فارسی

صفتی که به چیزی که مستقیم و بدون انحراف است اشاره دارد.