معنی فارسی struggles/struggles

B1

تلاش یا زحمت کشیدن به منظور غلبه بر یک مشکل یا چالش.

To exert effort to overcome difficulties or challenges.

example
معنی(example):

او برای همگام شدن با همکلاسی‌هایش تلاش می‌کند.

مثال:

She struggles to keep up with her classmates.

معنی(example):

او در درک مسائل پیچیده ریاضی مشکل دارد.

مثال:

He struggles with understanding complex math problems.

معنی فارسی کلمه struggles/struggles

:

تلاش یا زحمت کشیدن به منظور غلبه بر یک مشکل یا چالش.