معنی فارسی strumiferous
B2استرومزا، مربوط به یا ایجاد کننده استروم.
Having the quality of producing struma.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طبیعت استرومزای گیاه پژوهشگران را جذب کرد.
مثال:
The strumiferous nature of the plant attracted researchers.
معنی(example):
این ویژگیهای استرومزا میتوانند الگوهای رشد را تحت تأثیر قرار دهند.
مثال:
These strumiferous characteristics can influence growth patterns.
معنی فارسی کلمه strumiferous
:
استرومزا، مربوط به یا ایجاد کننده استروم.