معنی فارسی strunting

B1

عملی اشتباه که گاهی منجر به شرمندگی می‌شود.

The act of making silly or foolish mistakes.

example
معنی(example):

او هر بار که سعی می‌کند آن مشکل را حل کند اشتباه می‌کند.

مثال:

He keeps strunting every time he tries to solve that problem.

معنی(example):

احمقانه عمل کردن در مقابل تماشاچیان او را ناراحت کرد.

مثال:

Strunting in front of the audience made him uneasy.

معنی فارسی کلمه strunting

: معنی strunting به فارسی

عملی اشتباه که گاهی منجر به شرمندگی می‌شود.