معنی فارسی struttingly

B1

به طرز با اعتماد به نفس و به حالت اغراق‌آمیز حرکت کردن یا راه رفتن.

In a manner that shows confidence and pride, often with an exaggerated swagger.

example
معنی(example):

او با اعتماد به نفس بر روی صحنه قدم برداشته است.

مثال:

He walked struttingly across the stage.

معنی(example):

مدل با اعتماد به نفس بر روی کات‌والر حرکت کرد.

مثال:

The model moved struttingly down the runway.

معنی فارسی کلمه struttingly

: معنی struttingly به فارسی

به طرز با اعتماد به نفس و به حالت اغراق‌آمیز حرکت کردن یا راه رفتن.