معنی فارسی stuffage
B1کلمهای که به مجموعهای از اشیاء و مواد غیرضروری اشاره دارد.
The collection of items or materials, often seen as unnecessary.
- NOUN
example
معنی(example):
مواد داخل جعبه بسیار خوب سازماندهی شده بود.
مثال:
The stuffage in the box was very well organized.
معنی(example):
او مواد اضافی به پروژهاش اضافه کرد.
مثال:
She added unnecessary stuffage to her project.
معنی فارسی کلمه stuffage
:
کلمهای که به مجموعهای از اشیاء و مواد غیرضروری اشاره دارد.