معنی فارسی stumblebunny

B1

شخصی که در موقعیت‌های اجتماعی به طور احمقانه دست و پا چلفتی است.

A clumsy or awkward person, especially in social situations.

example
معنی(example):

او در طول رقص احساس می‌کرد که یک احمق است که بر روی پاهای خود می‌افتد.

مثال:

He felt like a stumblebunny during the dance, tripping over his own feet.

معنی(example):

او همیشه در گردهمایی‌های خانوادگی مانند یک احمق است و همه را می‌خنداند.

مثال:

She's always the stumblebunny at family gatherings, making everyone laugh.

معنی فارسی کلمه stumblebunny

: معنی stumblebunny به فارسی

شخصی که در موقعیت‌های اجتماعی به طور احمقانه دست و پا چلفتی است.